آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

آرمیتا دختراهورامزدا

عشق آب بازی

سلام عشق کوچیک مامانی فدای همه شیرین زبونیها و کارای قشنگت که هر روز شیرین تر و خواستی تر میشی.بوس گنده ... این هفته حسابی به دختری گلم خوش گذشت هم پنجشنبه هم جمعه رفتیم پارک و دیزین خیلی خوب بود عشق آب مامانی دختری گل خیل حال کرد . همیشه خوب و خوش باشی گلکم ... یادت باشه من و بابایی خیلی دوست داریم   ...
22 خرداد 1391

روز پدر مبارک

      همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود … ولی پدر ... یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست فقط هیچ کس نمی بیند و نمی داند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …       پدر كه باشي . سردت مي شود و كت بر شانه ي پسر مي اندازي. چهره ات خشن مي شود و دلت دريايي. آرام نمي گيري تا تكه ناني نياوري. پدر كه باشي مي خواهي ولي نمي شود, نمي شود كه نمي شود. در بلندايي از شهرت مشت نشدن ها به زمين مي كوبي. پدر كه باشي عصا مي خواهي ولي نمي گويي,هرروز خم تر ...
10 خرداد 1391

عشق مامانی

سلام دختر گلم عزیز دلم  مدتی که مامانی به خاطر یه سری اتفاقایی که براش افتاده بود نتونست بیاد و برات بنویس تو این مدت خانم گلی مثل همیشه تنها امید زندگی من بودی انقدر قلبم از بعضیها که روزی روزگاری مثل تو بودند و دوستشون داشتم پر درد که خدا میدونه امیدوارم که خدا صبر خیلی زیادی بهم بده که بتونم تحمل کنم این همه اتفاق عجیب و غریبی که یه روز خوابش رو هم نمیدیدم. بگذریم ........ دلم تنگ است به اندازه تمام دل های گرفته روی زمین خدایا کاش نه دلی داشتم نه احساسی، همین حال دیگر آسمان هم طعنه می‌زند به دل ابری من. نمی‌داند بغض دارم اما نمی‌شکند تا ببارم. دختری گلم فقط برای چند روز بیشتر مهد نر...
3 خرداد 1391
1